یا مقلب القلوب

 

لحظه تحویل سال 1385 ساعت 21و55 دقیقه و 35 ثانیه

الان آمل بارونیه

یا مقلب القلوب

سلام بر دوستان عزیز

سال نو مبارک

صد سال به این سال ها

ان شاء الله سالی خوش و خرم و پر خیر و برکت و پر از موفقیت و کامیابی برای همه عزیزان باشد.

ما هم نمردیم و یه بهار دیگه رو دیدیم.

خیلی ها پار سال سر سفره هفت سین شاد وخندان کنار خانواده بودند ولی امسال نیستند. باید به یاد اونا باشیم و فراموششون نکنیم و براشون دعا کنیم.

سال 84 با همه تلخی ها و شیرینی هایش گذشت. اما اگه بخواهیم یه حساب سر انگشتی بکنیم تلخی ها بیشتر و درد آورتر بودند.

امیدواریم امسال بهتر باشه دلها به هم نزدیکتر بشه دیگه از جنگ و کشتار خبری نباشه دیگه امریکا و ... برامون شاخ شونه نکشن دیگه صحنه های فجیع ضرب و شتم تو زندانهای مختلف و نبینیم و خیلی چیزای دیگه .

ما ایرانی هستیم و عاشق کشورمون عاشق خاکش عاشق آداب و رسومش عاشق لهجه و گویشهای مختلفش عاشق لباس پوشیدنهای مردمانش عاشق کوه و دریا و جنگل و بیابانش عاشق هوایش .

ما ایرانی هستیم و ایران ناموس ماست.

کسی حق نگاه چپ به آن را ندارد.

من در این لحظات تحویل سال نو آرزوی سلامتی و بهروزی برای همه هموطنای عزیزم علی الخصوص دوستای خوب و مهربانم که با من در ارتباط هستند دارم.

 

فال
 
 

سال نو مبارک!

باعرض سلام و آرزوی خوشبختی برای دوستان عزیزم

شرمنده از اینکه یه مدت بخاطر مسایل و گرفتاری شخصی درگیر بودم و نتونستم بیام.

صدای پای بهار را میشنوید؟؟

منم از حالا سال نو رو تبریک میگم. امیدوارم سالی خوب وخوش و پربرکت درانتظار همه باشه.

 

زندگی پر از فرصت های دست یافتنیه مرد جوانی در آرزوی ازدواج با دختر ِ زیباروی کشاورزی بود. به نزد کشاورز رفت تا از او اجازه بگیره. کشاورز براندازش کرد و گفت: پسر جان، برو در آن قطعه زمین بایست. من سه گاو نر رو یک به یک آزاد میکنم، اگر تونستی دم هر کدوم از این سه گاو رو بگیری، میتونی با دخترم ازدواج کنی. مرد جوان در مرتع، به انتظار اولین گاو ایستاد. در طویله باز شد و بزرگترین و خشمگین‌ترین گاوی که تو عمرش دیده بود به بیرون دوید. فکر کرد یکی از گاوهای بعدی، گزینه ی بهتری باشه، پس به کناری دوید و گذاشت گاو از مرتع بگذره و از در پشتی خارج بشه. دوباره در طویله باز شد. باورنکردنی بود! در تمام عمرش چیزی به این بزرگی و درندگی ندیده بود. با سُم به زمین میکوبید، خرخر میکرد و وقتی او رو دید، آب دهانش جاری شد. گاو بعدی هر چیزی هم که باشه، باید از این بهتر باشه. به سمتِ حصارها دوید و گذاشت گاو از مرتع عبور کنه و از در پشتی خارج بشه. برای بار سوم در طویله بار شد. لبخند بر لبان مرد جوان ظاهر شد. این ضعیف ترین، کوچک ترین و لاغرترین گاوی بود که تو عمرش دیده بود. در جای مناسب قرار گرفت و درست به موقع بر روی گاو پرید. دستش رو دراز کرد... اما گاو دم نداشت!.. زندگی پر از فرصت های دست یافتنیه. بهره گیری از بعضی هاش ساده ست، بعضی هاش مشکل. اما زمانی که بهشون اجازه میدیم رد بشن و بگذرن (معمولاً در امید فرصت های بهتر در آینده)، این موقعیت ها شاید دیگه موجود نباشن. برای همین، همیشه اولین شانس رو دریاب!

 

از یه نفرمیپرسن: اسمت چیه؟ میگه: حمزه، ولی توخونه شیش کوچولو صدام میکنن!!

تسلیت

فاجعه حمله وحشیانه تروریستی و هتک حرمت حرم مطهر حضرت امام هادی (ع)و امام حسن عسگری (ع) بر حضرت بقیه الله الاعظم (عج)و همه مسلمانان جهان تسلیت باد.